وقتی مسایل هنر داستایوسکی میخواست به انگلیسی ترجمه و در غرب چاپ شود، باختین فصلی دربارهٔ مفهوم «کارناوال» به کتاب افزود و اثر، با نام کموبیش متفاوت مسایل زیباییشناسی داستایوسکی منتشر شد. در اندیشهٔ باختین، کارناوال مفهومیست که در آن صداهای متمایزِ فردی [ن.ک. به چندآوایی در همین مدخل] شنیده میشوند؛ نشو و نما پیدا میکنند و با همدیگر به کنش متقابل میپردازند. کارناوال، روش باختین برای شرح سبکِ چندآوایی داستایوسکی بود: هر شخصیّت داستانی منفرد، قویّاً تعریف شده و همزمان، خواننده شاهد تأثیرِ انتقادی هر شخصیّت بر شخصیّت دیگر است. به این معناکه هر کس، صداهای دیگران را میشنود و هر فرد، بهگونهای اجتنابناپذیر، شخصیّت دیگری را شکل میدهد.
تعریف باختین از کارناوال:جهان بی قید و بند جلوه ها و اشکال فکاهی که در مقابل لحن جدی و رسمی فرهنگ کلیسایی سده های میانه قد علم می کند
به لحاظ زبانی کارناوال به مقاومت در برابرنظم و امر مقدس میپردازد و زبان آن را میتوان در میان ناسزاها و کلمات مسنهجن و زبان کوچه و بازاری جست.
بر اساس تعریف باختین، کارناوالگرایی (Carnivalesque) به بروز ویژگیها و کارکردهای کارناوال در ادبیات اشاره دارد. این ویژگیها عبارتند از: شوخی، تنوع، بازی، توجه به بدن و امور جسمانی، به رسمیت نشناختن حقانیت و جایگاهِ سلسله مراتبی صاحبمنصبان سیاسی، دینی، فرهنگی، اقتصادی و امثال آن و سرپیچی از هنجارهای فرهنگ رسمی. آثار کارناوالی میتوانند مانند کارناوالها فضای مناسبی برای گفتگویِ واقعی بین نظامهای ارزشی گوناگون باشند
نمونه
رابله و جهان او
قسمت هایی از دن کیشوت