At My Leisure

I just want to know more and more...

At My Leisure

I just want to know more and more...

طنز

طنز در لغت به معنای طعنه زدن است ولی معنای اصلی که در قبل به کار می‌رفته است به معنای تیغ جراحی می‌باشد.

معادل انگلیسی طنز satire است که از satira در لاتین گرفته شده که از ریشه satyros یونانی است. satira نام ظرفی پر از میوه‌های متنوع بود که به یکی از خدایان کشاورزی هدیه داده شده بود و به معنای واژگانی «غذای کامل» یا «آمیخته‌ای از هرچیز» بود.


تعریف اصطلاح طنز:در ادبیات طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته می‌شود که اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوه‌ای خنده دار به چالش می‌کشد.در تعریف طنز آمده‌است: «اثری ادبی که با استفاده از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه، ضعف‌ها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد می‌کشد.»دکتر جانسون طنز را این گونه معنی می‌کند: «شعری که در آن شرارت و حماقت سانسور شده باشد.»


هدف استفاده از طنز:طنز در حقیقت اعتراضی است بر مشکلات، نابه‌سامانی‌هایی که در ‌یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسوولان امر نمی‌خواهند ‌این اعتراض‌ها را مستقیم و بی‌پرده بشنوند. از‌ این رو وجدان بیدار و ضمیر آگاه شاعران و نویسندگان با بزرگ‌نمایی و نمایان‌تر جلوه‌دادن جهات زشت و منفی و عیب‌ها و نقص‌های پدیده‌ها و روابط حاکم در حیات اجتماعی‌، در صدد تذکّر‌، اصلاح و رفع ‌آن‌ها بر می‌آیند.  اوج طنز را در آثار شاعران و نویسندگان دوره‌ی مشروطیت می‌توان دید.

انسان گاه به گونه‌ای ناگهانی میان واقعیت‌ها و ناسازگاری موجود در میان پدیده‌ها در ظاهر و باطن و میان آن‌چه هست و آن‌چه انتظار آن را دارد، تناقضی می‌بیند و به خنده می‌افتد. از دیدن ناسازگاری و عدم تجانس‌، ‌شگفت‌زده می‌شود و می‌خندد. و در همین مفهوم ارستو در تعریف خنده گفته است: «خنده‌، نتیجه‌ی شگفتی است» و شوپنهاور گفته است: «هر بیانی که در او ناسازگاری باشد، خنده‌آور است» پس با دیدن‌ یا شنیدن دو عنصر ناسازگار‌، انسان به شگفتی و به دنبال آن به خنده می‌افتد‌، ‌این خنده معمولن با احساس برتری در رفتار و گفتار و اندیشه نسبت به فرد ‌یا رویدادی همراه است که «انسان خود را در مرتبه‌ای والاتر از موضوع خنده می‌بیند و ‌این تحقیر و استهزا را خنده بیان می‌کند. ‌این خنده‌ی تحقیر آمیز‌، می‌تواند اصلاحی در پی داشته باشد. هدف خنده‌ی تحقیرآمیز‌، نمایاندن راستی‌ها و کژی‌ها از طریق نهیب‌زدن بر دریافت کننده‌ی توهین است‌،‌ یا خنده و اهانت بر کسانی است که وجودشان اهانت انسانیت است» البته هر خنده‌ای تحقیرکننده و اهانت‌آمیز نیست و خنده‌ی هم‌دردی‌، شادی‌، شرم، شگفتی، تمسخر و... از نمونه‌های گوناگون آن است.

در انواع ادبی ‌زبان فارسی هجو و شاخه‌های آن، یعنی هزل‌، فکاهه‌، طنز، لطیفه و... که گاه با تفریح و انبساط خاطر و گاه با تمسخر و جد همراه است، ‌ایجاد خنده و تبسم می‌کند. هر ‌یک از‌ این خنده‌ها پیام‌هایی فردی و اجتماعی همراه دارند و با شکل‌های گوناگون خود، چه از لحاظ مضمون و محتوا و چه از لحاظ شکل و قالب، در آثار اغلب شاعران‌، به ویژه آنان که به انتقاد از نابه‌سامانی‌ها و فسادهای اجتماعی و بی‌عدالتی‌ها پرداخته‌اند، دیده می‌شود. 

طنز پیش درآمدی است که می توان به راحتی کسی را با آن دست انداخت، از میدان به در کرد و بدی هایش را آشکار ساخت. با استهزا می توان کسی را تحقیر کرد و او را مضحکه عام و خاص ساخت. در ادبیات عرب، شاعر با هجو شخصی یا قومی سعی می کند حریف را از میدان خارج کند، با توجه به تاثیرگذاری طنز در بیان زشتی ها و عیب های جامعه، چه در مقوله سیاسی، و یا اجتماعی می توان اذعان کرد که زبان طنز رساتر و برتر از زبان دیگر نوشته ها است. در طنز، «خنده» هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای بهتر بیان کردن و انتقال هدف موردنظر از نویسنده به خواننده. 

طنز، همواره مضامینِ خود را از لابه‌لای حوادث اجتماعی می‌یابد و در پی آن، نگاهی هم به مسایل سیاسی دارد. در این ارتباط، طنز در نقشِ یک آینه عمل می‌کند و بر آن است که عیب‌های افراد را در مقابل دیده‌گان‌شان قرار دهد؛ آن‌چنان که آینده عمل می‌کند و نقایص ظاهری انسان را نشان می‌دهد.
طنز اصولی و بنیادین، می‌تواند افراد پاکدامن را حفظ کند، اما نمی‌تواند آن‌چنان که توقع می‌رود، افراد بدطینت را هدایت کند؛ چرا که جریان‌های منفی، متأسفانه در سطح جامعه به‌سرعت شیوع پیدا می‌کنند، و کمتر دیده شده است که یک جریان مثبت بتواند بر ذهن و فکر افراد منفی جامعه غلبه کند.
در این میان، باید به لحن طنزپرداز توجه شود؛ چرا که لحن راوی می‌تواند فرد مخاطب را قانع، یا در او ایجاد شک و شبهه کند.
تحلیل‌گران وادی طنز و کنایه، بر این باورند که یک طنز اصولی، باید به مسایلی چون بیان حقیقت، کشمکش‌ها و تضادها بپردازد؛ و در این راستا، پس از ریشه‌یابی معضلات، راه‌حل مناسب و منطقی ارایه دهد.
گاه دیده می‌شود اغلب مردم، میان طنز و هجو، تفاوتی قایل نیستند و همه را یکسان می‌پندارند. در صورتی که میان طنز و هجو، تفاوت عمده وجود دارد. طنز اصولاً بازتاب عمومی دارد و طنزپرداز، در این وادی، مسایل و رویدادهای عمومی و همه‌جانبه را در نظر می‌گیرد. در صورتی که هجو، تنها به یک فرد خاص می‌پردازد، و بر آن است که آن فرد مذکور را هدف قرار دهد.
اصولا‌ً وجود عنصر درشت‌نمایی، مبالغه و غلو، در گستره طنز، ضروری است؛ و نباید این عناصر حیاتی را به باد انتقاد گرفت، و گمان برد که طنز از مقوله دلالت‌گری و مستند‌گرایی، دور شده است.
نکته قابل اعتنا، نقش‌آفرینی عنصر طنز در دنیای شعر و رمان است. این عنصر، در این دو نوع ژانر ادبی، بسیار کارساز بوده، بسیار مورد توجه مؤلفان و نویسندگان قرار گرفته است. 

طنر و کمدی

خنده در ادبیات مکتوب فارسی دو گونه‌ی اصلی داشته است؛ هجو و هزل. طنز و فکاهه در واقع صورت‌های تکامل یافته‌ی هجو و هزل هستند. در تعریف هجو گفته‌اند : هجو، یعنی بر شمردن عیب و نقص افراد، از روی غرض شخصی، به قصد تحقیر و تخریب، با زبان و لحنی زننده و بی پرده، هجو ضد مدح است. طنز شکل پالایش و تکامل یافته‌ی هجو است. در حقیقت طنز پرداز در برشمردن عیب و نقص افراد، دارای غرض اجتماعی است نه شخصی، قصد وی اصلاح و آگاه کردن افراد است نه تحقیر و تخریب آنان، زبان و لحن آنان گزنده و کنایی است. شهر آشوب نیز یکی از زیر مجموعه‌های هجو بوده است.  در تعریف هزل هم گفته‌اند : هزل، یعنی شوخی رکیک به خاطر تفریح و نشاط، و آن ضد جدّ است. فکاهه، شکل تکامل یافته‌ی هزل است. به عبارت دیگر فکاهه از نظر زبانی بهداشتی تر از هزل است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.