At My Leisure

I just want to know more and more...

At My Leisure

I just want to know more and more...

نوع دیگری از تقلید‌های مضحک که در ادبیات اروپایی رواج زیادی دارد و در ادبیات فارسی نیز به نمونه‌هایی از آن برمی‌خوریم، برلسک (burlesque) است و آن نوعی تقلید است که در آن موضوع با اهمیتی را با شیوه‌ای سبک و مسخره بیان می‌کنند مثلاً عواطفی راستین به صورت احساساتی سخیف بیان می‌شود یا موضوعی جدی به صورت شوخی در می‌آید. همین عدم تناسب بین موضوع و سبک، مشخصه اصلی برلسک است که باعث ایجاد طنز می‌شود.



کارناوال

وقتی مسایل هنر داستایوسکی می‌خواست به انگلیسی ترجمه و در غرب چاپ شود، باختین فصلی دربارهٔ مفهوم «کارناوال» به کتاب افزود و اثر، با نام کم‌وبیش متفاوت مسایل زیبایی‌شناسی داستایوسکی منتشر شد. در اندیشهٔ باختین، کارناوال مفهومی‌ست که در آن صداهای متمایزِ فردی [ن.ک. به چندآوایی در همین مدخل] شنیده می‌شوند؛ نشو و نما پیدا می‌کنند و با همدیگر به کنش متقابل می‌پردازند. کارناوال، روش باختین برای شرح سبکِ چندآوایی داستایوسکی بود: هر شخصیّت داستانی منفرد، قویّاً تعریف شده و هم‌زمان، خواننده شاهد تأثیرِ انتقادی هر شخصیّت بر شخصیّت دیگر است. به این معناکه هر کس، صداهای دیگران را می‌شنود و هر فرد، به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر، شخصیّت دیگری را شکل می‌دهد.

تعریف باختین از کارناوال:جهان بی قید و بند جلوه ها و اشکال فکاهی که در مقابل لحن جدی و رسمی فرهنگ کلیسایی سده های میانه قد علم می کند

به لحاظ زبانی کارناوال به مقاومت در برابرنظم و امر مقدس میپردازد و زبان آن را میتوان در میان ناسزاها  و کلمات مسنهجن  و زبان کوچه و بازاری جست.

بر اساس تعریف باختین، کارناوال‌گرایی (Carnivalesque) به بروز ویژگی‌ها و کارکردهای کارناوال در ادبیات اشاره دارد. این ویژگی‌ها عبارتند از: شوخی، تنوع، بازی، توجه به بدن و امور جسمانی، به رسمیت نشناختن حقانیت و جایگاهِ سلسله مراتبی صاحب‌منصبان سیاسی، دینی، فرهنگی، اقتصادی و امثال آن و سرپیچی از هنجارهای فرهنگ رسمی. آثار کارناوالی می‌توانند مانند کارناوال‌ها فضای مناسبی برای گفتگویِ واقعی بین نظام‌های ارزشی گوناگون باشند


نمونه

رابله و جهان او

قسمت هایی از دن کیشوت

پارادوکس

قطع با جمله ی ادب از که آموختی از بی ادبان آشنایی دارید...نمونه ی واضحی بر یک پارادوکس را میتوان این جمله دانست

پارادوکس به معنی ضد و نقیض‌بودن‌، ناهمتایی و ناسازگاری است. معادل فارسی آن هر امر خلاف عرف‌، که متناقض بنماید و در ادبیات جمله‌ای خبری است که در ظاهر، خود را نقض می‌کند‌، اما در پس معنای ظاهری‌، حقیقتی را نمایان می‌کند. پارادوکس از دیدگاه ادیبان از به‌ترین صناعات ادبی‌ و از رایج‌ترین ابزار نقد ادبی‌، به شمار می‌رود که ماهیت پیچیده‌ و مبهم و متضاد انسان را بیان می‌کند. «پارادوکس گر چه در دوره‌های مختلف اصلی‌ترین کارکرد خود را در ساخت شعر نشان داده است، اما در ساخت طنز هم به عنوان ابزاری کارآمد مورد استفاده‌ی طنز نویسان قرار گرفته است. برای نمونه عمران صلاحی در کتاب «حالا حکایت ماست» در باره‌ی نثر جدید آورده است: «‌این جمله را در ‌یکی از روزنامه‌های عصر خواندیم و نفهمیدیم منظور چیست: ‌این آثار نه تنها بد است‌، بلکه بسیار هم خوب است »  یا جمله‌ی «کودک‌، پدر انسان است» که واقعیت دیگری در پس ‌این جمله وجود دارد که جنبه‌های ناسازگار را به سازگاری می‌کشاند. 

کمیک استریپ

داستان مصور یا پی‌نما یا کُمیک‌استریپ (: Comic Strip) نقاشی، یا مجموعه‌ای از نقاشی‌های دنباله‌دار است که ماجرایی را روایت می‌کند. کمیک معمولاً توسط یک تیم دونفره که یکی داستان را می‌نویسد و دیگری تصویر گری و جوهر زنی می‌کند ساخته می‌شود.

«کمیک‌استریپ، همان هنر متوالی است.» ویل آینز، کارتونیست



شرح روایت و بیان ماجراها به زبان تصویر و بعضاً با استفاده از دیالوگ‌ها، به زمان مصر باستان بر می‌گردد. اما اگر شرح روایت‌های مدرن را در نظر بگیریم، داستان‌های مصور به شکل کنونی آن نخستین‌بار در اروپا شکل گرفتند. در سده 18 میلادی، از طریق داستان‌های مصور، به شکلی «هجوآمیز» از ولنگاری جنسی و فساد در دودمان بر، انتقاد می‌شد.نخستین کمیک‌های آمریکایی در سده بیستم میلادی شکل گرفتند.

اولین کتاب کمیک بر اساس مجموعه‌ای از کمیک‌استریپ‌های روزنامه‌ای شکل گرفت



همان‌طور که از نام کُمیک بر می‌آید، محتوای آن اساساً مطلب خنده‌دار است، اولین کمیک‌استریپ‌هایی که در دههٔ ۱۹۳۰ پا به‌عرصهٔ وجود گذاشتند، شامل ماجراهای خنده‌دار و ماجراجویانهٔ قهرمانانی چون باک راجرز، تارزان وماجراهای تن تن بود. ۱ البته قرار گرفتن نام کمیک مربوط به تاریخچهٔ آن است. اکنون با وجود تغییرات عمده‌ای که در نوع طراحی، موضوع، کمپزسیون، انتخاب زاویهٔ دید و دیگر المان‌های کمیک به وجود آمده و این هنر روایتگر را بسیار متفاوت از گذشتهٔ خود کرده، هنوز نام کمیک روی آن باقی‌مانده‌است. درحالی که مایهٔ طنز تنها در شاخهٔ خاصی از این هنر به کار گرفته می‌شود.


کمیک روزنامه‌ای

این نوع از کمیک‌ها، در روزنامه‌ها منتشر می‌شوند، معمولاً دارای اسلایدهای کم هستند و دنباله‌دار نیستند، از معروف‌ترین کمیک‌های روزنامه‌ای می‌توان:

  • گارفیلد
  • فانتوم

و در ایران می‌توان به کمیک‌های چلچراغ و همشهری جوان و دوست اشاره کرد.

کمیک مجله‌ای

این دسته از کمیک‌ها، هر هفته/ماه/روز منشتر می‌شوند، معمولاً تعداد صفحه‌های معقولی در حدود ۲۰، ۳۰ یا ۴۰ دارند و در دو یا سه شماره به پایان می‌رسند. از میان ناشران کمیک استریپ معروف در جهان می‌توان به:

  • مارول کامیکس
  • دی سی کامیکس

و در ایران:

  • مجله گل آقل
  • مجله جدید

اشاره کرد.

شهر آشوب

۱-شعری است که در آن شاعران به ستایش یا نکوهش یک شهر می پرداخته اند.این شعرها،گویای خوش آمدن یا بد آمدن شاعر از شهری بوده است.مانند شهر آشوب انوری ابیوردی.شهر آشوب،شعرگونه ای است که تغیر اوضاع سیاسی،بسامانی یا نابسامانی و دیگر محاسن و معایب یک شهر یا یک کشور در آن یاد شود و در عین حال ای بسا که گه گاه موجب برانگیختن آشوب های اجتماعی نیز می شد.

۲-به شعرهایی گفته می شود که شاعران در مورد پیشه وران و کارگران صنف های گوناگون سروده اند.مانند این بیت:

تا به نقد جان،مه خباز من نان می دهد

عاشق بیچاره نان می گوید و جان می دهد

شهر آشوب ها در قالب های مثنوی،رباعی،قطعه،قصیده و تک بیت سروده شده اند و اغلب کمتر از ده بیت دارند.

شهر آشوب را شهرانگیز،عالم آشوب و دهرآشوب نیز نامیده اند.

کاریکلماتور

توضیح:برداشتی است کاریکاتوریستی و طنزآلود از زندگی روزمره که بیشتر مبتنی بر بازی های زبانی است.

درواقع کاریکلماتور یک نوع بازی با کلمات است که اتکای بیشتری به واژه ها دارد تا مفاهیم.

کاریکلماتور دو ویژگی دارد:۱)کوتاهی  ۲)وارونه دیدن

۱)منظور از کوتاهی این است که در عین اینکه ازکلمات کمی برخوردار است،ایجاز هم داشته باشدو حق مطلب را ادا کند.

در ۲۱خرداد ۱۳۴۶ برای اولین بار کلمه ی کاریکلماتور در مجله ی خوشه به کار رفت و شاملو این نام را بر سیاق(کاریکاتور)از ترکیب (کاری+کلمات+ور)ساخت و آن را به نوشته های پرویز شاپور اطلاق کرد،به این قصد که همان کاری که یک کاریکاتوریست در عالم نقاشی می کند،شاپور در حوزه ی زبان انجام می دهد.

کاریکلماتور مضاف از توجه به بعد معنایی می تواند فراتر رود و به حوزه ی تصویری وارد شود.در حقیقت کاریکلماتور می تواند از پتانسیل کلمات در هر دو حوزه ی صورت و معنا طرحی گرافیکی و دیداری را به تصویر بکشد.

مثال:آی باکلاه تنها حرفی است که سرش کلاه رفته است!(حسین ناژفر)

با خواندن این جمله تصویر نوشتاری(آ)باکلاه در ذهن خواننده به طور ناخودآگاه تداعی می شود.

یکی از مولفه های اصلی کاریکلماتور طنز است و همین باعث تفکیک کلمات قصار و حکمت از کاریکلماتور می شود:

متوسط بودن؟!یا بزرگ باش یا بمیر

فردی که فکرش سیاه است مویش زودتر سپید می شود.

کاریکلماتور های ادبی به کاریکلماتور هایی می گویند که اساس شکل گیری آنها شگرد ادبی است.

بر مبنای تشبیه:فیلم نامه ی عمر تنها دو سکانس خواب  وبیداری دارد.

قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست.

بر مبنای تشخیص:

مترسک عاشق بازی کلاغ پر است.

درخت آلزایمر گرفت،زمستان شکوفه کرد.

بر مبنای حسن تعلیل:

می خواست در زندگی صرفه جویی کند،خودش را دار زد!

در این مثال نویسنده از دلیلی غیر واقعی استفاده کرده است.

بر مبنای تضاد:آدم های بانمک،حرف های شیرین می زنند.

بر مبنای کنایه:

برای آب خنک خوردن احتیاجی به زندان رفتن نیست فقط کافیست در. یخچال را باز کنید.

بر مبنای ایهام:

آخرین تور ماهی،سفر به خشکی است.

استفاده از قواعد تصویرسازی قوی(طنز تلخ):

ندیده ای؟!

همان انگشت که ماه را نشان می داد ماشه را کشید.

توجه به ظرفیت نوشتاری:

بیناترین حرف در الفبا(ه دو چشم)است.

توجه به بدیهیات:

برای هواپیمای بازنشسته پریدن از جوی هم کار مشکلی است.

آیرونی

آیرونی

پنهان کردن ناآگاهی از سوی کسی که چیزی را به زبان می آورد که منظور او نیست یا همه ی منظور او نیست.

گوینده یا نویسنده با توجه به بافت متن به کلام گفته شده،نوعی دوگانگی می بخشد.

معنای لغوی:ریا،تقیه،فریب کاری،تهکم،استهزا،کنایه،طعن،دوگانه گویی و ایهام 

آیرونی از واژه ی یونانی Eironeia گرفته شده که به معنای ریا و برخلاف واقع نشان دادن است گرفته شده است و از نام شخصی به نام آیرون در کمدی یونانی گرفته شده است.

آیرونی کلامی(verbal irony):در سطح واژگان اتفاق می افتدو در اصطلاح به کنایه معروف است و منظور گوینده کاملا متفاوت با ظاهر کلام است.

به طور مثال:مدیر یک اداره به کارمندش که هرروز دیر سرکار می آید می گوید:آقا ماشاالله هرروز زود سرکار می آیی!

آیرونی نمایشی(Dramatic irony):نوعی از آیرونی است که مخاطب به نکته ای آگاه است که قهرمان داستان از آن بی اطلاع است.

مثل:مکبث اثر شکسپیر

آیرونی رمانتیک:در این گونه نویسنده ابهام موجود در اثرش راعامدانه با حضور سرزده ی خود در اثر خراب می کند.بهترین نمونه کوه جادو اثر توماس مان است.در این اثر هرازچندگاه نویسنده در اثر حاضر می شود،اظهارنظر می کندو خواننده را مخاطب مستقیم خود قرار می دهد و گاه توضیحاتی اضافه از آنچه از داستان بر می آیدبه خواننده می دهد.این نوع آیرونی را نویسندگان آلمانی در قرون ۱۸ام و ۱۹ام گسترش دادند.نویسندگانی چون لودویک تیک،گوته و هینه

آیرونی سقراطی:در این قسم آیرونی در مورد موضوعی که کاملا به آن علم دارد خود را به جهالت می زند و در باب موضوعی که مخاطبش یقین داردکه به آن علم داردآنقدر از او سوال می پرسدکه او را گرفتار تهدید کند.

پارودی

پارودی(نقیضه)

پارودی (parodie)که برخی آن را نقیضه و برخی نظیره ی طنزآمیز ترجمه کرده اند،شعری است که به تقلید شعر دیگر گفته شده و مبتنی بر طنز و هزل است ودر حقیقت اثر دومی اثر اولی را به سخره گرفته است.در سده ی بیستم نقیضه نظر های موافق بسیاری را به خود جلب کرد.

هر نوع اقتباس از سبک های هنری پیشین را می توان نقیضه داتست.اما نقیضه در معنای خاص عبارتست از:به کار بردن آگاهانه،آیرونیک و کنایه آمیز از یک الگوی هنری دیگر.

پارودی معمولا در عالم شعر است اما می تواند در نثر هم باشد.پارودی،تقلید طنزآمیز از نمونه های معروف ادبی است زیرا اگر خواننده شعر. اصلی را در نظر نداشته باشد از پارودی لذت نمی برد.

۱)به نمونه ای از پارودی توجه کنید:ملک الشعرای بهار در شعر معروف دماوند می گوید:

ای دیو سپید پای در بند

ای گنبد گیتی ای دماوند

از سیم به سر یکی کله خود

زآهن به میان یکی کمربند

صادق هدایت در پارودی خود می گوید:

ای صاف و سفید کله ی قند

افراشته همچو کوه الوند

از کاغذ آبیت کله خود

وزنخ به میان یکی کمربند

در این شعر شاعر نظر لفظ با تغییر کلمات اثر اصلی را به شکل فکاهی در می آورد.

نقیضه در مصطلحات ادب غربی، معادل Parody است و آن زمانی است که فرم حفظ شود و معنی دگرگونه گردد اما اگر معنی حفظ شود و صورت را عوض کنند، بدان تراوستی Travestie می‌گویند.

نقیضه‌پردازی معمولاً به قصد انتقاد از اثر اصلی و تمسخر آن یا استهزای صاحب اثر نوشته می‌شود و یا وسیله‌ای است برای بیان مسائل انتقادی و طنز‌آمیز بی‌آنکه هدف آن، تمسخر و تحقیر اثر اصلی باشد. همچنین‌گاه هدف از آن‌ها تنها تفریح و تفنن است. رایج‌ترین نوع نقیضه‌‌ همان است که شاعر دیگری شعر یا نقد شاعری را نقیضه گوید اگرچه گاهی برخی شاعران یکی از اشعار جدی خویش را نقیضه گفته‌اند.


در نقیضه‌نویسی به‌طور معمول، سه روش به کار می‌رود:

«۱- نقیضه از نظر لفظ؛ یعنی با تغییر دادن کلمات، اثر اصلی را به شکلی عوامانه و فکاهی درمی‌آورند. بهترین نمونه این نوع نقیضه، ‌ عزل‌هایی است که شیخ بسحاق اطعمه با به کار بردن اصطلاحات مربوط به خوراکی‌ها و نظام قاری یزدی با به کار‌گیری اسامی لباس‌ها و جامعه‌ها، به شیوه غزل‌های سعدی و حافظ سروده‌اند.

۲- نقیضه از نظر سبک و شیوه بیان؛ که در آن روش نگارش یا شیوه خاص شاعران یا نویسندگان مشخص برای بیان موضوعی مضحک و خنده‌دار انتخاب می‌شود. برای نمونه می‌توان از کتاب التفاصیل نوشته فریدون توللی نام برد که نقیضه‌ای است بر نثر مصنوع گذشتگان.

۳- از نظر درونمایه که محتوای یک اثر به شکل طنزآمیز بازسازی می‌شود. در این نوع،‌گاه آفریدن اثری طنزآمیز مورد نظر است. کتاب اخلاق الاشراف نوشته عبید زاکانی که نقیضه‌ای است

پیکارسک

پیکارسک سبکی است در ادبیات داستانی که به بازگویی ماجراهای قلاشان یا اوباش می پردازد. خاستگاه اصلی این سبک نوشتار در اسپانیا است.

پیکارسک ، داستان قهرمانی از طبقات پایین را تعریف می کند که در جامعه ای فاسد زندگی می کند . داستان های پیکارسک ترکیبی است از رئالیسم ، کمدی و هجو .این داستان ها دارای ویژگی های خاصی هستند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد :

معمولا روایت به صورت اول شخص تعریف می شود و به نوعی حالت خود زندگی نامه دارد .

شخصیت اصلی از طبقات پایین جامعه است .

طرح داستانی وجود ندارد و قصه از اپیزود های ماجرایی به هم پیوسته تشکیل می شود .

معمولا تحول خاصی در شخصیت اصلی داستان روی نمی دهد .

برجسته ترین اثر در این سبک دن کیشوت اثر سروانتس است

دن کیشوت(جلد اول)



دیگر آثار برجسته عبارتند از : سرگذشت ژیل بلاس ، کاندید (ولتر) ، هاکلبری فین (مارک تواین ) ، شوایک (یاروسلاو هاشک )

طنز

طنز در لغت به معنای طعنه زدن است ولی معنای اصلی که در قبل به کار می‌رفته است به معنای تیغ جراحی می‌باشد.

معادل انگلیسی طنز satire است که از satira در لاتین گرفته شده که از ریشه satyros یونانی است. satira نام ظرفی پر از میوه‌های متنوع بود که به یکی از خدایان کشاورزی هدیه داده شده بود و به معنای واژگانی «غذای کامل» یا «آمیخته‌ای از هرچیز» بود.


تعریف اصطلاح طنز:در ادبیات طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته می‌شود که اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوه‌ای خنده دار به چالش می‌کشد.در تعریف طنز آمده‌است: «اثری ادبی که با استفاده از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه، ضعف‌ها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد می‌کشد.»دکتر جانسون طنز را این گونه معنی می‌کند: «شعری که در آن شرارت و حماقت سانسور شده باشد.»


هدف استفاده از طنز:طنز در حقیقت اعتراضی است بر مشکلات، نابه‌سامانی‌هایی که در ‌یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسوولان امر نمی‌خواهند ‌این اعتراض‌ها را مستقیم و بی‌پرده بشنوند. از‌ این رو وجدان بیدار و ضمیر آگاه شاعران و نویسندگان با بزرگ‌نمایی و نمایان‌تر جلوه‌دادن جهات زشت و منفی و عیب‌ها و نقص‌های پدیده‌ها و روابط حاکم در حیات اجتماعی‌، در صدد تذکّر‌، اصلاح و رفع ‌آن‌ها بر می‌آیند.  اوج طنز را در آثار شاعران و نویسندگان دوره‌ی مشروطیت می‌توان دید.

انسان گاه به گونه‌ای ناگهانی میان واقعیت‌ها و ناسازگاری موجود در میان پدیده‌ها در ظاهر و باطن و میان آن‌چه هست و آن‌چه انتظار آن را دارد، تناقضی می‌بیند و به خنده می‌افتد. از دیدن ناسازگاری و عدم تجانس‌، ‌شگفت‌زده می‌شود و می‌خندد. و در همین مفهوم ارستو در تعریف خنده گفته است: «خنده‌، نتیجه‌ی شگفتی است» و شوپنهاور گفته است: «هر بیانی که در او ناسازگاری باشد، خنده‌آور است» پس با دیدن‌ یا شنیدن دو عنصر ناسازگار‌، انسان به شگفتی و به دنبال آن به خنده می‌افتد‌، ‌این خنده معمولن با احساس برتری در رفتار و گفتار و اندیشه نسبت به فرد ‌یا رویدادی همراه است که «انسان خود را در مرتبه‌ای والاتر از موضوع خنده می‌بیند و ‌این تحقیر و استهزا را خنده بیان می‌کند. ‌این خنده‌ی تحقیر آمیز‌، می‌تواند اصلاحی در پی داشته باشد. هدف خنده‌ی تحقیرآمیز‌، نمایاندن راستی‌ها و کژی‌ها از طریق نهیب‌زدن بر دریافت کننده‌ی توهین است‌،‌ یا خنده و اهانت بر کسانی است که وجودشان اهانت انسانیت است» البته هر خنده‌ای تحقیرکننده و اهانت‌آمیز نیست و خنده‌ی هم‌دردی‌، شادی‌، شرم، شگفتی، تمسخر و... از نمونه‌های گوناگون آن است.

در انواع ادبی ‌زبان فارسی هجو و شاخه‌های آن، یعنی هزل‌، فکاهه‌، طنز، لطیفه و... که گاه با تفریح و انبساط خاطر و گاه با تمسخر و جد همراه است، ‌ایجاد خنده و تبسم می‌کند. هر ‌یک از‌ این خنده‌ها پیام‌هایی فردی و اجتماعی همراه دارند و با شکل‌های گوناگون خود، چه از لحاظ مضمون و محتوا و چه از لحاظ شکل و قالب، در آثار اغلب شاعران‌، به ویژه آنان که به انتقاد از نابه‌سامانی‌ها و فسادهای اجتماعی و بی‌عدالتی‌ها پرداخته‌اند، دیده می‌شود. 

طنز پیش درآمدی است که می توان به راحتی کسی را با آن دست انداخت، از میدان به در کرد و بدی هایش را آشکار ساخت. با استهزا می توان کسی را تحقیر کرد و او را مضحکه عام و خاص ساخت. در ادبیات عرب، شاعر با هجو شخصی یا قومی سعی می کند حریف را از میدان خارج کند، با توجه به تاثیرگذاری طنز در بیان زشتی ها و عیب های جامعه، چه در مقوله سیاسی، و یا اجتماعی می توان اذعان کرد که زبان طنز رساتر و برتر از زبان دیگر نوشته ها است. در طنز، «خنده» هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای بهتر بیان کردن و انتقال هدف موردنظر از نویسنده به خواننده. 

طنز، همواره مضامینِ خود را از لابه‌لای حوادث اجتماعی می‌یابد و در پی آن، نگاهی هم به مسایل سیاسی دارد. در این ارتباط، طنز در نقشِ یک آینه عمل می‌کند و بر آن است که عیب‌های افراد را در مقابل دیده‌گان‌شان قرار دهد؛ آن‌چنان که آینده عمل می‌کند و نقایص ظاهری انسان را نشان می‌دهد.
طنز اصولی و بنیادین، می‌تواند افراد پاکدامن را حفظ کند، اما نمی‌تواند آن‌چنان که توقع می‌رود، افراد بدطینت را هدایت کند؛ چرا که جریان‌های منفی، متأسفانه در سطح جامعه به‌سرعت شیوع پیدا می‌کنند، و کمتر دیده شده است که یک جریان مثبت بتواند بر ذهن و فکر افراد منفی جامعه غلبه کند.
در این میان، باید به لحن طنزپرداز توجه شود؛ چرا که لحن راوی می‌تواند فرد مخاطب را قانع، یا در او ایجاد شک و شبهه کند.
تحلیل‌گران وادی طنز و کنایه، بر این باورند که یک طنز اصولی، باید به مسایلی چون بیان حقیقت، کشمکش‌ها و تضادها بپردازد؛ و در این راستا، پس از ریشه‌یابی معضلات، راه‌حل مناسب و منطقی ارایه دهد.
گاه دیده می‌شود اغلب مردم، میان طنز و هجو، تفاوتی قایل نیستند و همه را یکسان می‌پندارند. در صورتی که میان طنز و هجو، تفاوت عمده وجود دارد. طنز اصولاً بازتاب عمومی دارد و طنزپرداز، در این وادی، مسایل و رویدادهای عمومی و همه‌جانبه را در نظر می‌گیرد. در صورتی که هجو، تنها به یک فرد خاص می‌پردازد، و بر آن است که آن فرد مذکور را هدف قرار دهد.
اصولا‌ً وجود عنصر درشت‌نمایی، مبالغه و غلو، در گستره طنز، ضروری است؛ و نباید این عناصر حیاتی را به باد انتقاد گرفت، و گمان برد که طنز از مقوله دلالت‌گری و مستند‌گرایی، دور شده است.
نکته قابل اعتنا، نقش‌آفرینی عنصر طنز در دنیای شعر و رمان است. این عنصر، در این دو نوع ژانر ادبی، بسیار کارساز بوده، بسیار مورد توجه مؤلفان و نویسندگان قرار گرفته است. 

طنر و کمدی

خنده در ادبیات مکتوب فارسی دو گونه‌ی اصلی داشته است؛ هجو و هزل. طنز و فکاهه در واقع صورت‌های تکامل یافته‌ی هجو و هزل هستند. در تعریف هجو گفته‌اند : هجو، یعنی بر شمردن عیب و نقص افراد، از روی غرض شخصی، به قصد تحقیر و تخریب، با زبان و لحنی زننده و بی پرده، هجو ضد مدح است. طنز شکل پالایش و تکامل یافته‌ی هجو است. در حقیقت طنز پرداز در برشمردن عیب و نقص افراد، دارای غرض اجتماعی است نه شخصی، قصد وی اصلاح و آگاه کردن افراد است نه تحقیر و تخریب آنان، زبان و لحن آنان گزنده و کنایی است. شهر آشوب نیز یکی از زیر مجموعه‌های هجو بوده است.  در تعریف هزل هم گفته‌اند : هزل، یعنی شوخی رکیک به خاطر تفریح و نشاط، و آن ضد جدّ است. فکاهه، شکل تکامل یافته‌ی هزل است. به عبارت دیگر فکاهه از نظر زبانی بهداشتی تر از هزل است.