At My Leisure

I just want to know more and more...

At My Leisure

I just want to know more and more...

گروتسک

گروتسک


در سال 6َ4 بعد از میلاد نرون امپراطور روم دستور ساخت بنایی را صادر کرد که در آن از سبک نقاشی عجیبی استفاده کرده بودند و در این نقاشی ها عناصر انسانی، حیوانی و گیاهی به صورت در هم تنیده به تصویر کشیده شده بودند. این بنا نیمه کاره ماند و در طی قرن ها غبار زمان آن را مدفون کرد.

در قرن 16 این بنا در ایتالیا کشف شد و به این سبک نقاشی گروتسک گفته شد. این واژه بر گرفته شده از گروتا در زبان لاتین به معنای غار (اشاره به ساختمان مدفون شده) است.

از آن تاریخ تا کنون دامنه معنایی این واژه هر روز گسترده تر شده است. اثر گروتسک همچون اثر والا مخاطب را منقلب می کند ولی در اثر والا این امر همراه با حسی رضایت بخش و متعالی است در حالی که اثر گروتسک همراه با انزجار، ترس و یا تنفر است.

محتوای یک طنزِ محض، صرفا برای خنداندن مخاطب ساخته میشود ولی محتوای یک طنز سیاه معمولا موجب خنده آن هم دست کم در وجه معمول آن نمیشود و اغلب وحشت ، تلخ کامی و اندوه را برمی انگیزد. گروتسک اما مخاطب را در میان این دو میگذارد. تردید بین خندیدن و وحشت کردن ، بلاتکلیف میان مضحک بودن محتوا و یا سیاه بودن آن


با سرعت گرفتن روند مدرنیزاسیون در قرن نوزده و بیست، حس از خود بیگانگی و تناقض در جوامع مدرن فراگیر شد و گروتسک ابزار مناسبی برای درک این مسئله بود. برای مثال آثار دیکنز در قرن نوزده از بهترین نمونه های گروتسک در ادبیات انگلیس هستند و سعی در بیان و به نوعی هضم انقلاب صنعتی داشته اند.

از اشعار رابرت براونینگ و دنیای تلخ چارلز دیکنز تا مسخ کافکا و منطق گریزی دادائیست ها نمونه های دیگر این کارکرد گروتسک هستند.

ویژگی های گروتسک آن را مناسب طنز نیز کرده است اغلب موارد این طنز، تلخ و سیاه است البته آثار طنز گروتسک ملیح و خنده آور نیز زیاد است همچون آثار رابله و یا سفرهای گالیور.


برای مثال در شعر “عاشق پورفیریا” ابتدا براونینگ رسیدن معشوق خود و زیبایی او را توصیف می کند

پورفیریا نرم نرمک به درون پرواز و بلافاصله
طوفان و سرما را تبعید کرد،
بر زانوان نشست و آتش بی جان
و کلبه بی روح را برافروخت.

ولی به سرعت تبدیل به وصف قتل او می شود. راوی با موهای طلایی پورفیریا او را خفه می کند.

کاری برای انجام دادن یافتم،
همه موهای طلاییش را همچون طنابی زرد
سه بار دور گردن ظریفش پیچیدم

در این شعر با استفاده از تناقض، اثر گروتسک شده است. ابتدای شعر وعده اثری عاشقانه را می دهد ولی با تبدیل شدن آن به توصیف قتل معشوق، مخاطب با تصویری عجیب و دلهره آور روبرو می شود که قرار گرفتن آن در کنار توصیفات ابتدای کار ویژگی گروتسکی به اثر می بخشد.

تینا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

actress

I should be an actress ... to play being calm...to play laughing and laughing... I need to take care of my tears.. and again pretending... : I'm great...

first post

Hello world...This is my first post in this webpage .we are gonna speak and get some knowledge about physics...playing violin and some other things. I hope we have fun together . And also It is a page that I think can help me in my English...
!. ....


I love rain and sea!